درود از اونجایی که تو سر من پرِ سواله، و هر روز هم بهش اضافه میشه، اینجا همه ی سوالامو می پرسم تا شاید به جوابشون برسم یا حداقل یه سرنخی واسش پیدا کنم که تهش به جواب برسه. جواب ناشناس هم بازه، حتما نظرتونو بگید. پیشاپیش از همگی ممنانم. منتظر نظرهای سبزتان(¡) هستم D:
خدایا اگ همه چیو از قبل برنامه ریزی کردی بگو :( چنروز پیش با اون یکی داییم ک از مشهد اومده بود خونمون، رفته بودیم خونه ی این یکی داییم، بعدِ سالها که خونشون نرفته بودیم، جلو در خونه یه قسمت بزرگی از مکالمه رو انگار من قبلا دقیقا همونجوری تو خواب دیده بودم و میدونستم جمله ی بعدی چیه یه جا خونده بودم دژاوو به خاطر یه اختلال لحظه ای تو مغز به وجود میاد و به همین یه دلیل هم چسبیده بودم که عاره همه چی دست خودمونه و معنی نداره یه سناریویی از قبل بوده باشه الان ولی خب بعد اون دژاوو دگ نمیتونم اینجوری فک کنم
این فرشارو میدیم قالی شویی، واقعا میشورنشون یا فقط اسم قالیشویی رو میزنن پشتش و چنروز نگهش میدارن و بعد برش میگردونن؟ چون وقتی برمیگرده همونجوریه که بوده :/
چرا من همیشه سعی میکنم همرو درک کنم؟ پیش خودم میگم خب شاید دلیلش اینه، شاید قضیه اینه، شاید فلانه شاید بیسانه این خوبه یا بد؟ میخوام یه مدت کسی رو درک نکنم ببینم چی میشه ://
چجوری میشه اینهمه سیب زمینی بود؟ که هرکی هرچی به دهنش میاد بهت بگه تو لفافه و بیرونِ لفافه بهت توهین کنه قیافتو مسخره کنه حرفایی رو که میزنی رو مسخره کنه و تو ناراحت نشی؟ از خود شخص مورد نظر این سوالو نمیتونم بپرسم کسی رو میشناسید تا این حد سیب زمینی باشه؟
کنجکاوم بدونم همینطور که من بعضی وقتا بازیگری، خواننده ای، یا اصن یه فرد عادی رو شبیه یکی از دوستا، آشناها و فامیلا میدونم، کسی م هست یکی رو شبیه من بدونه؟ 😆
چرا هر شب آب خونه ما قطعه؟ چرا ۱۵ واحد نمیتونن یه منبع آب بذارن به خاطر این که یه واحد دلش نمیخواد پول بده؟ چرا هرچی هم که همسایه ها به جاش پول میدن، از رو نمیره و همچنان پرروئه و ساز مخالف میزنه؟